در قسمتهاي پاياني كتاب به مبحثي قابل ملاحظه - كه نزد برخي ساده لوحان و تندروها موضوعي شبيه خُرافات محسوب ميشود. رسيديم، گو آنكه بسياري از حقايق نزد برخي از مردم خُرافه و گمراهي محسوب ميشود...ولي آيا اين نوع گمان در حقيقت مطلب ميتواند تاثيري گذارد؟
مسلماً خير، چرا كه حقيقت - حتي اگر مردم انكارش نمايند - همواره قطعي و ثابت خواهد بود.
مثلاً ملحدان و بي دينان وجود خدا را خرافه ميپندارند! آيا اين پندار در حقيقت وجود حضرت سبحان اثري ميگذارد؟! قطعاً نه.
موضوعي كه اكنون دربارهاش به بحث ميپردازيم، موضوع رجعت است. قبل از هر چيز لازم است بدانيم كه اساساً رجعت چيست؟
رجعت معنايش اين است كه ائمه اهل بيت (عليهم السلام) و بسياري از مردگان در آينده به دنيا بر خواهند گشت. رجعت پس از ظهور حضرت مهدي (ع) و قبل از شهادت آن بزرگوار واقع خواهد گرديد. ابتداي آن، با بازگشت حضرت ابا عبدا الحسين (ع) شروع شده به آمدن ساير ائمه يكي پس از ديگري ادامه خواهد يافت. دوران رجعت قرن هائي زياد به طول خواهد انجاميد.
اين خلاصه بحث و چكيده مطلب بود. در اين زمينه احاديثي كه وارد شده متجاوز از 40 و 50 مورد ميباشد كه از ائمه اهل البيت (عليهم السلام) درباره رجعت و توضيح آن گفتگو مينمايد.
متذكر شويم كه در برههاي از زمان، سخن گفتن و اعتقاد به رجعت، گناهي نابخشودني محسوب ميشد كه سكوت در برابرش به هيچ وجه جائز نبود.
لازم به ذكر است كه انان كه با عقيده رجعت پيكار ميكردند و درباره آن سمپاشي مينمودند و بر ضدش برخاسته بودند، هيچ نوع مخالفت و ستيزي با الحاد و بي ديني نشان نميدادند!!
اكنون مانعيندارد كه اين عقيده را بشكافيم تا بر ابعاد مختلف و حقيقت آن آگاه گرديم و اين اعتقاد را به كتاب خدا و سنت پيامبر و عقل عرضه كنيم، تا موضع قرآن و سنت و عقل را در برابر اين عقيده دريابيم و ببينيم كه آيا در اين بحث مسالهاي كه باعث حمله و استهزا باشد وجود دارد؟!
اهم مسائلي كه شايسته است در اين فصل دربارهشان به بحث پردازيم عبارتند از:
1 - زنده كردن مردگان در روز قيامت.
2 - آيا خداي تعالي كسي را قبل از روز قيامت زنده كرده است؟
3 - آيا در قرآن دليلي بر رجعت يافت ميشود؟
4 - آيا در احاديث، دليلي بر رجعت يافت ميگردد؟
5 - رجعت براي چه كساني خواهد بود؟
زنده كردن مردگان در روز قيامت
عقيده به بازگشت در روز قيامت اصل دين محسوب ميشود. گمان ندارم كه مسلماني يافت شود كه به قرآن و اسلام ايمان داشته باشد ولي به معاد و زنده كردن مردگان در روز قيامت معتقد نباشد، چرا كه اين اصل را صدها آيه و صدها روايت و دلايل عقلي به روشني تاييد و تصديق مينمايند.
در اينجا قصد آن نداريم كه به تفصيل درباره معاد سخن گوئيم، ولي با رعايت جوانب اختصار چنين گوئيم:
كليه مسلمانان اتفاق نظر دارند كه خداي تعالي بندگان خود را، از اولين تا آخرين ايشان، در روز قيامت زنده خواهد كرد، حتي جنيني كه از شكم مادر مرده سقط گرديده است.
حضرت حق (جل و علا) فرمايد:
و حشرناهم فلم نغادر منهم احداً
همه آنان را برانگيختيم و حتي از يكي از آنان فروگذار ننموديم.
شايد بسياري از معتقدان به اديان و شرايع ديگر با مسلمانان در اين اعتقاد شريك باشند.
بنابراين زنده كردن مردگان در روز قيامت نزد مسلمانان، و شايد غير مسلمانان، از امور مسلم محسوب و احدي از مسلمانان آن را بعيد نشمرده است.
آري...مشركان و ملحدان مساله برانگيخته شدن روز قيامت را منكر شده چنين ميگويند:
اذامتنا و كنا ترابا و عظاما انا لمبعوثون؟ او آباونا الاولون؟!
آيا وقتي كه ما مُرديم و خاك شديم برانگيخته خواهيم شد؟!
آيا خداي - تعالي - كسي را قبل از روز قيامت زنده كرده است؟
هر كس كه به معاد معتقد است و ايمان دارد كه خداي تعالي همه مخلوقات را در روز قيامت زنده خواهد كرد، پذيرفتن اين مطلب نيز كه خداي تعالي بر هر چيز تواناست بر وي دشوار نخواهد بود.
يعني همانگونه كه خداي سبحان تواناست كه تمام بندگان خويش را زنده فرمايد، اين توانائي را دارد كه برخي از بندگان خود را زنده كند. اين مطلبي نيست كه عقل از قبولش سرباز زند و آن را امر مُحالي تلقي نمايد.
قرآن كريم از وقوع زنده كردن مردگان چندين بار خبر داده است كه ذيلاً به برخي از آيات اشاره مينمائيم. مسلماً آيات انتخاب شده ذيل، منصفان را كفايت مينمايد ولي اهل عناد را خير، چرا كه آنان مشمول اين آيهاند:
و ان يروا كل اي لا يومنوا بها
اگر هر نشانهاي را ببينند به آن ايمان پيدا نكنند.
حال نخستين آيه:
و اذ قتلتم نفساً فادار اتم فيها و ا مخرج ما كنتم تكتمون، فقلنا اضربوه ببعضمها كذالك يحيي ا الموتي و يريكم آياته لعلكم تعقلون
و هنگامي كه يك تن را كشتند و در آن اختلاف نموديد. خداي تعالي آنچه را شما پنهان ميداريد خارج ميسازد. آن وقت گفتيم كه پارهاي از آن را به آن تن زنيد و اينگونه خدا مردگان را زنده ميكند و نشانههايش را به شما مينماياند. باشد كه انديشه كنيد.
تفسير اين آيه چنين است: در (و اذ قتلتم نفساً) خطاب متوجه بني اسرائيل است، چرا كه فردي از آنان يكي از نزديكان خود را كشته و سپس نعش مقتول را سر راه اسباط بني اسرائيل افكند بود. آنگاه قاتل آمده بود و خونبهاي مقتول را ميخواست. مردم از حضرت موسي بن عمران (ع) سوال نمودند: قاتل كيست؟ اين است معني سخن خدا: (فادار اتم فيها) يعني: در شخص مقتول و قاتل وي اختلاف نمودند. حضرت موسي بن عمران (ع) به آنان امر فرمود كه گاو مادهاي را بكشند...سرانجام گاو را سر بريدند. (فقلنا اضربوه ببعضها) يعني: يكي از اعضا گاو ذَبح شده را به جسد مقتول بزنيد. (مفسران در اينكه اين عضو كدام عضو گاو بوده اختلاف كردهاند). سپس جسد را به عضوي از اعضا گاو ذَبح شده زدند. آن كشته زنده شد و گفت: فلان كس مرا كشت. پس از گفتن اين كلام مجدداً مُرد. اين است معني سخن حضرت حق (جل و علا)
(كذالك يحيي الله الموتي و يريكم اياته لعلكم تعقلون)
و اينچنين خدا مردگان را زنده ميكند و نشانه هايش را به شما مينماياند. باشد كه انديشه كنيد.
آيه دوم:
المتر الي الذين خرجوا من ديارهم و هم الوف حذر الموت / فقال لهم الله: موتوالله ثم احياهم. ان الله لذوفضل علي الناس و لكن اكثر الناس لا يشكرون
تفسير: اين آيه از قوم بني اسرائيل سخن ميگويد كه از طاعوني كه به سرزمين آنان هجوم آورده بود فرار كردند. مفسران در تعداد آنان اختلاف نمودهاند. گفته شده سه هزار نفر يا چهل هزار نفر و يا هفتاد هزار نفر بودهاند. اينان از شهر خود به خاطر ترس از طاعون و وبا فرار كردند. آنگاه خداي تعالي آنان و چارپايانشان را ميراند و بدنهايشان گسيخته و از هم پاشيده شد.
در آن روز پيامبر خدا، حضرت حزقيل بر آنان گذشت و از خداوند متعال خواست كه آنان را زنده گرداند. خداي تعالي نيز - چنان كه آيه شريفه تصريح مينمايد - آنان را زنده فرمود.
آيه سوم:
او كالذي مر علي قري و هي خاوي علي عروشها قال اني يحيي هذه الله بعد موتها؟ فاماته الله مائه عام ثم بعث قال: كم لبثت؟ قال: لبثت يوماً او بعض يوم. قال بل لبثت مائ عام! فانظر الي طعامك و شرابك لم يتسن و انظر الي حمارك و لنجعلك اي للناس و انظر الي العظام، كيف ننشزها ثم نكسوها لحماً! فلما تبين له قال: اعلم الله علي كل شيي قدير
توضيح مختصر آيه : تنها به مقدار كه با بحث ما ارتباط مييابد، يعني بيان مواردي كه خداي تعالي برخي از بندگان خود را زنده كرده و به اين دنيا برگرداند است - عبارت است از:
پيامبري از پيامبران خدا - كه در نامش اختلاف است - بر قريهاي گذر كرد كه پايه هايش فرو ريخته و به خاطر خالي ماندن از سكنه منازلش ويران گرديده بود. گفتهاند كه اين قريهاي بود كه اهلش - كه هزاران نفر بودند - بخاطر ترس از مرگ از ان بيرون رفته بودند و نيز چنين گفتهاند كه مقصود از كلمه قريه - كه در سخن حضرت حق به كار رفته است - اهل قريه است، يعني، ان پيامبر بر اهل قريهاي گذشت، استخوانهاي (مردگان) آنان پراكنده و متلاشي گرديده بود. پس از ان پيامبر با خود چنين گفت: (اني يحيي هذا الله بعد موتها؟!) به چه كيفيتي خداي تعالي اينان را پس از مرگشان زنده خواهد گردانيد؟!
يعني از مسالهاي كه برايش عجيب مينمود سوال كرد. اين سوال از روي انكار نبود، يعني چنين سوال نمود: چگونه خداي تعالي اين مردگان را زنده خواهد فرمود؟! (فاماته الله مائ عام) پس خداي متعال وي را صد سال ميراند و صد سال به صورت مرده باقي ماند. (ثم بعث) يعني خداي تعالي وي را زنده ساخت. در اين هنگام ندائي از آسمان شنيد: (كم لبثت؟) چه مقدار در اين مكان درنگ كردي؟ يعني مدت زماني كه در اينجا خوابيدي چه مقدار بود؟ (قال: لبثت يوماً او بعض يوم) پاسخ داد يك روز، و يا نيمي از روز. چرا كه وي در اول روز مُرد و خداي تعالي او را در اخر روز زنده فرمود، البته پس از صد سال. بر اين اساس گفت: پارهاي از روز!
آيه چهارم:
و اذ قلتم: يا موسي! لن نومن لك حتي نري الله جهر! فاخذتكم الصاعق و انتم تنظرون. ثم بعثناكم من بعد موتكم لعلكم تشكرون
و هنگامي كه گفتيد: اي موسي! به تو ايمان نياوريم تا خداي را آشكارا ببينيم! پس شما را صاعقه گرفت، در حاليكه مشغول نظاره بوديد. سپس شما را پس از مرگتان زنده كرديم، شايد شكرگزار شويد.
تفسير: اين داستان در دو جاي قرآن كريم وارد شده است، نخستين آن در سوره بقره آمده كه همين آيه فوق است و ديگر در سوره نسا 153 است كه ميفرمايد:
فقالوا: ارنا الله جهر! فاخذتهم الصاعق بطلمهم
و گفتند: خداي را آشكارا به ما نشان ده! پس به خاطر ظلمشان صاعقه انان را گرفت.
خلاصه داستان اين است كه يهود به حضرت موسي (ع) عرض كردند: (لن نومن لك) به تو ايمان نياوريم، (يعني، پيامبرت را تصديق نداريم (حتي نري الله جهر) تا آنكه خداي خود را آشكارا به ما نشان دهي. يعني: به چشم. آنگاه صاعقه انان را در بر گرفت، در حالي كه مشغول تماشا بودند و به آتشي كه آنان را سوزانيد نگاه ميكردند. (ثم بعثناكم) آنگاه خدا شما را بر انگيخت.
خداي تعالي آنان را پس از مرگشان زنده فرمود. اينان هفتاد نفر بودند كه به زندگي اين دنيا برگشتند و براي مدتي ديگر زيست نمودند. اين آيه نيز براي ما از قومي حكايت دارد كه مردند. آنگاه خداي تعالي انان را قبل از روز قيامت زنده فرمود.
آيه پنجم:
...و رسولاً الي بني اسرائيل اني قد جئتكم باي من ربكم اني اخلق لكم من الطين كهيا الطير فانفخ فيه فيكون طيراً باذن الله و ابري الاكمه و الابرص و احيي الموتي باذن الله
و پيامبري به سوي بني اسرائيل (فرستاديم) كه به آنان گفت: من با نشانهاي از پروردگار نزد شما آمدهام، من از گِل شكل پرنده ميسازم و در آن ميدمم و به اذن خدا پرنده واقعي ميشود. كور و پيس را هم شفا ميدهم و مردگان را نيز به اذن خدا اذن ميكنم.
تفسير آيه: داستان مرده زنده كردن حضرت عيسي (ع) در دو جاي قرآن كريم آمده است، نخستين آن در سوره آل عمران آيه شماره 49 است كه در بالا ذكر نموديم و دومين در سوره مائده آيه 110 است كه خداي تعالي ميفرمايد:
و اذا تخلق من الطين كهيا الطير باذني فتنفخ فيها فتكون طيراً باذني و تبري الاكمه و الابرص باذني و اذ تخرج الموتي باذني
در اين دو آيه ميبينيد كه عيسي بن مريم مُردگان را به اذن خدا زنده مينمود، حتي گفتهاند كه آن بزرگوار سام بن نوح را زنده كردند، با وجود انكه از وفاتش سدههاي زيادي گذشته بود!
مقصود آن است كه خداي سُبحان به دعاي حضرت عيسي (ع) تعدادي از مردگان را پيش از قيامت - كه در آن همه مردگان را زنده ميفرمايد. زنده ساخته است.
خواننده گرامي، اين آيات روشن كه نمونههائي از آنها را ذكر نموديم دلالت بر زنده كردن مردگان قبل از روز قيامت دارد و گمان نميكنم كه حتي يك نفر در آيات صريحي كه در اين موضوعي ذكر نموديم شكي داشته باشد.
اما روايات و احاديث صحيحي كه از زنده كردن مردگان به دست انبيا پيشين سخن ميگويند جداً فراوانند. احاديث فراواني نيز وجود دارد كه به زنده شدن مردگان به دعاي حضرت رسول اكرم و دعاي ائمه طاهرين (عليهم السلام) تصريح دارند. اگر چنانچه توجه ما به اختصار نبود برخي از ان نمونهها را ذكر مينموديم كه هر يك از آنها بر امكان زنده گرداندن مردگان قبل از روز قيامت و تحقق آن گواه است.
آيا در قرآن دليلي بر رجعت پيدا ميشود؟
هدف اصلي ما از ذكر آيات قرآن كه از زنده كردن برخي از مردگان سخن ميگفت و نيز از ذكر روايات وارد شده در اين مورد، مقدمه طرح اين سوال بود كه: آيا در قرآن دليلي بر رجعت پيدا ميشود ؟ پاسخ اين است: آري...در قرآن كريم در آيات فراواني كه ائمه (عليهم السلام) آن آيات را به رجعت تفسير فرمودهاند وجود دارد. واضح است كه ائمه اهل البيت (عليهم السلام) مترجمان وحي خدايند و قرآن در خانه آنان نازل گرديده است و اهل خانه به آنچه در خانه است داناترند. قبل از انكه نمونه هائي از آيات را ذكر نمائيم به خواننده محترم خاطر نشان ميسازيم كه يكي از علما معاصر، هفتاد و شش آيه از آياتي كه به رجعت تاويل شده گرد آورده است، غير از احاديثي كه در آينده نزديك مطرح خواهيم كرد و اين جاي تعجبي ندارد، زيرا موضوع رجعت از مسائل اعتقادي مهم محسوب ميگردد و طبيعتاً تاكيد بر آن ضروري است.
اما نمونه هائي از ايات:
نخستين آيه: و يوم نحشر من كل ام فوجاً و روزي كه از هر امتي گروهي را محشور نمائيم. احاديث فراواني از حضرت صادق (ع) در تاويل اين آيه آمده كه مراد رجعت است. از ان جمله: ميدي به حضرت صادق (ع) عرض كرد: عوام گمان ميكنند كه مراد از اين آيه: (و روزي كه از هر امتي گروهي از آنان را محشور سازيم) روزي قيامت است. آن حضرت فرمودند: آيا روز قيامت خداي تعالي از هر امتي گروهي را محشور نموده و بقيه را رها خواهد ساخت؟ خير... اين در هنگام رجعت واقع خواهد شد. آيهاي كه دال بر قيامت است اين آيه ميباشد: (و حشر ناهم فلم نغادر منهم احداً) (و آنان را برانگيخته يكنفر از انان را باقي نگذاريم.) و نيز حضرتش در باره اين سخن خداي تعالي: (روزي كه از هر امتي گروهي از انان را محشور سازيم.) چنين فرمودند: هيچ مومني نيست كه به قتل برسد مگر آنكه باز خواهد گشت تا آنكه بميرد جز مومن خالص و كافر خالص هيچكس باز نخواهد گشت.
گفتگوي جالب و لطيفي بين سيد اسمائيل حِميَري شاعر و سِوار قاضي در مجلس منصور عباسي واصع شد كه ما آن را به صورت خلاصه نقل ميكنيم: قاضي به منصور گفت: وي (يعني حميَري) معتقد به رجعت است. سيد حميَري گفت: و اما اينكه وي گويد: من معتقد رجعت ميباشم من چيزي را ميگويم كه خداي تعالي گفته است: (و يوم نحشر من كل ام فوجاً) و روزي كه از هر امتي گروهي را محشور نمائيم. در جاي ديگر ميفرمايد: (و حشرناهم فلم نغادر منهم احداً) و آنان را محشور ساختيم و هيچكس از انان را جاي نگذاشتيم. با تطبيق اين دو آيه دانستيم كه دو نوع حشر وجود دارد، يكي عام و ديگري خاص...
آيه دوم: انا لننصر رسلنا و الذين امنوا في الحيا الدنيا و يوم يقوم الاشهاد ما پيامبرانمان و كساني را كه ايمان آوردند، هم در زندگي دنيا و هم در روز قيامت، ياري خواهيم نمود. از حضرت صادق (ع) درباره اين آيه سوال شد، فرمودند: سوگند به خدا، اين مطلب در رجعت واقع خواهد شد. آيا ندانستي كه بسياري از پيامبران خدا در دنيا پيروز نگرديدند و كشته شدند؟ و نيز پيشوائي كه پيروز نگرديدند و كشته شدند؟ پس اين مسالهاي كه در رجعت اتفاق خواهد افتاد.
آيه سوم: ربنا، امتنا اثنتين و احييتنا اثنتين پروردگارا، ما را دو بار ميراندي و دو بار زنده كردي. حضرت باقر (ع) فرمودند: اين سخن خداي تعالي مخصوص اقوامي است كه پس از مرگشان در رجعت واقع ميشود. حضرت رضا (ع) فرمودند: سوگند به خدا، اين آيه فقط درباره رجعت است.
انچه گذشت، برخي از آياتي بود كه ائمه اهل البيت (عليهم السلام) درباره رجعت به آنها استدلال فرمودند. سخن مشروح درباره رجعت به زودي به نظر خواننده خواهد رسيد.
آيا در احاديث دليلي بر رجعت يافت ميگردد.؟
آري...احاديث راجع به رجعت فراوانند و ميتوان آنها را به دو قسمت تقسيم نمود:
1 - احاديثي كه صراحتاً راجع به رجعت سخن ميگويند.
2 - زياراتي كه توسط آنها ائمه زيارت ميشوند و دعاهائي كه در مناسبتهاي مختلف خوانده ميشود.
اين هر نوع نامبرده فوق صلاحيت آن را دارند كه به آنها مساله رجعت مورد استدلال قرار گيرد. احاديث كه جايگاهشان واضح و مشخص است و اما زيارت و ادعيه، آنها نيز - چون از ائمه معصومين (عليهم السلام) روايت گرديدهاند - در حكم احاديث محسوب ميگردند. ذيلاً برخي از احاديث - كه درباره اصل رجعت روايت گرديدهاند - ذكر ميشوند.
مامون عباسي از حضرت رضا (ع) پرسيد: اي اباالحسن، درباره رجعت چه ميگويي؟ حضرت فرمودند: مسالهاي است حق كه در امتهاي پيشين نيز اتفاق افتاده است و قرآن درباره آن سخن ميگويد. رسول اكرم (ص) فرمودند: در اين امت نيز دقيقاً آنچه در امتهاي پيشين اتفاق افتاد مو به مو واقع ميشود. حضرت صادق (ع) نيز ميفرمايند: روزهاي خدا سه روز است، روزي كه قائم ظهور كند، روز رجعت، روز قيامت.
چه كساني باز ميگردند؟
پس از آنكه در پرتو آيات قرآن و احاديث شريف و عقل براي ما ثابت گرديد كه رجعت حقيقتي است كه در آن نتوان ترديدي داشت، اكنون نوبت طرح اين سوال است: رجعت براي كيست و چه كساني به دنيا باز ميگردند.
پاسخ: مقصود از رجعت عبارت است از:
1 - بازگشت برخي از مردگان در بخش تفاوت بين ياوران و ياران خاص به آن اشارتي گرديد. اكنون به آنچه گذشت اضافه مينمائيم:
حضرت صادق (ع) فرمودند: رجعت نه براي همه كه براي گروهي خاص است، يعني، جز مومن خالص و كافر خالص، به دنيا بر نميگردد.
از مفضل بن عمر نقل است كه گويد: سخن از قائم به ميان آورديم و در اين باره بحث ميكرديم كه سرنوشت كسي از ياران ما كه بميرد و در انتظار وي به سر ببرند، چگونه خواهد بود؟ حضرت صادق (ع) به ما فرمودند: وقتي كه قائم قيام كند بر سر قبر مومن آيند و به وي گويند: فلاني! امامت ظهور كرد، اگر ميخواهي به وي ملحق شوي، ملحق شو و اگر ميخواهي كه نزد پروردگارت همچنان گرامي باشي و از نعمتش بهرهمند، در همان جا بمان.
ائمه (عليهم السلام) شيعيان خويش را به دعا و توسل به خداي تعالي امر ميفرمودند كه آنان را پس از ظهور حضرت مهدي (ع) به دنيا بازگرداند تا ايام پُربركت و حكومت خجسته آن بزرگوار را درك نمايند. بر همين اساس پيشوايان معصوم به پيروان خويش دعاهايي آموخته بودند كه براي نيل به اين هدف بزرگ بخوانند، ذيلاً برگزيدهاي از ان ادعيه را - كه اشاراتي به بازگشت برخي از مردگان در زمان ظهور حضرت مهدي (ع) دارد - ذكر مينمائيم:
1 - دعاي عهد از امام صادق (ع):
...پروردگار، اگر بين من و بين او - يعني حضرت مهدي (ع) - مرگي كه آن را بر بندگانت امري حتمي مقدر فرمودهاي، حائل شد، مرا از قبرم بيرون آر، در حالي كه كفن پوشيده و شمشير آخته و نيزه بركشيده و نداي دعوت كننده را اجابت نموده باشم...
2 - زيارت حضرات هادي و عسكري (عليهما السلام) در سامرا عراق:
اگر بين من و ديدار وي مرگ - كه آن را بر بندگانت حتمي مقرر فرموده و به رغم ميل بندگانت بر انان مسلطش ساختهاي - حائل شد، مرا به هنگام خروج وي از قبرم خارج ساز، در حالي كه كفن پوشيدهام تا در پيشگاهش - در صفي كه اهل آن را در كتاب ستوده و دربارهشان فرمودهاي: (مانند پايههاي سُربيناند.) پيكار نمايم. پروردگارا، در پيشگاه صاحب اين بارگاه، به رجعت اقرار و اعتراف دارم...
3 - زيارت حضرت مهدي (ع):
اگر قبل از ظهور شما، مرگ مرا دريافت، من به وسيله شما به خداي سبحان متوسل ميگردم تا بر محمد و آل محمد درود فرستاده براي من نيز بازگشتي در زمان ظهور و ايام حكومت شما قرار دهد.
آنچه گذشت برخي از مطالبي بود كه درباره بازگشت بعضي مردگان به هنگام ظهور حضرت مهدي (ع) صحبت ميكرد. بازگشت ائمه معصومين (عليهم السلام) در قرآن كريم و احاديث و زيارات نقل شده به آن اشاراتي گرديده است. در قرآن كريم ميتوان اين آيه شريفه را ذكر نمود كه پروردگار چنين ميفرمايد: (ان الذين فرض عليك القرآن لرادك الي معاد) آنكس كه قرآن را بر تو بايسته داشت ترا به بازگشتگاهي باز خواهد گرداند.
از حضرت زين العابدين امام سجاد (ع) چنين روايت شده كه در تاويل آيه چنين فرمودند: پيامبر شما و اميرمومنان و ائمه مجدداً به سوي شما باز ميگردند.
از احاديثي كه در اين باره سخن ميگويند، نمونههائي نقل ميشود:
حضرت صادق (ع) فرمودند: اولين كسي كه زمين برايش باز ميگردد و به دنيا رجعت ميكند حسين بن علي (عليهما السسلام) است. و نيز حضرتش فرمودند: اولين كسي كه در رجعت بر ميگردد حسين بن علي (عليهما السلام) است كه چهل سال زندگي ميكند، به گونهاي كه ابرويش بر روي دو چشمش ميريزد.
از حضرت صادق (ع) درباره رجعت سوال كردند كه آيا رجعت حق است؟ فرمودند: آري. سوال شد: نخستين كسي كه بر ميگردد، كيست؟ فرمودند: حسين است كه به دنبال قائم ميآيد. همچنين آن بزرگوار چنين فرمودند: ...حسين (ع) ميآيد و قائم (ع) خاتم را به وي ميدهد، امام حسين (ع) است - كه عهده دار غُسل و كفن و حنوط وي است - آن حضرت را در درون قبر ميگذارند. آن حضرت در تاويل آيه (ثم رددنا لكم الكر عليهم) چنين فرمودند: ...(اشاره به) خروج حسين، با هفتاد تن از يارانش با شمشيرها و كلاهخودهاي طلائي است. به مردم چنين ميگويند: اين همان حسين است كه خروج نموده تا آنكه مومنان در او شك نكنند...و حجت قائم ميان آنان است. وقتي كه اين معرفت در دل مومنان مستقر شد كه وي حسين است، مرگ حجت فرا ميرسد و آنكس كه وي را غسل داده كفن و حنوط ميكند و در قبر مينهد، حسين ابن علي (عليهماالسلام) است، چرا كه كار وصي پيامبر را فقط وصي پيامبر انجام ميدهد.
آنچه گذشت برخي از رواياتي بود كه در اين مورد نقل گرديده بود. حال گلچيني از زيارات وارده از ائمه (عليهم السلام) را به نظر خواننده محترم ميرسانيم:
1 - در زيارت جامعه كه از حضرت هادي (ع) روايت شده و زيارتي است كه ميتوان با آن زيارت، هر يك از ائمه اهل البيت (عليهم السلام) را زيارت نمود - چنين ميگوييم: معتقد به بازگشتتان، تصديقگر رجعتتان، منتظر امرتان و چشم به راه دولتتان ميباشم.
2 - در زيارت حضرت مهدي (ع) كه از ناحيه مقدسه صادر گرديده چنين آمده است: رجعت شما مسالهاي حق است كه هيچ ترديدي در آن نميباشد.
3 - پس از بازگشت از زيارت هر امام از ائمه طاهرين و وداع با آنان ميگوييم:
...و خداي متعال مرا با شما محشور فرمايد...و در دولتتان توانمندم كند و در رجعت شما مرا زنده سازد و در ايام شما مرا حكومت عنايت فرمايد...
آنچه گذشت خلاصه بحث درباره رجعت بود و دانستيم كه حضرت مهدي (ع) از دنيا نميروند، مگر پس از آنكه حضرت اباعبدا الحسين (ع) به دنيا باز گردند و حضرت مهدي (ع) رهبري و حكومت را به ايشان تحويل دهند.
بحث رجعت، بحث مفصلي است و برخي از علما كتابهاي مستقلي درباره آن نگاشتهاند. ما در اين بحث به خاطر رعايت شيوه نگارش كتاب، به بحث اختصاري بسنده نموديم.
سخن شيخ بزرگوار مجلسي در رجعت
شيخ بزرگوار ما مجلسي (رضوان الله عليه) سخني درباره اين موضوع دارند كه به عنوان پايان بخش بحث ميآوريم:
بدان - اي برادرم - گمان نميبرم كه پس از آنكه برايت واضح و روشن ساختم كه مساله رجعت - كه شيعه در تمام دورانها بر آن اجماع داشته و در ميان آنان مانند خورشيد در وسط آسمان مشهور است تا جائي كه آن مساله را در اشعار خود به نظم در اورده و با مخالفان خود در همه دورانها به آن موضوع احتجاج مينموده است و مخالفان، آنها را بر اين عقيده سرزنش مينمدند - مورد ترديد و شك تو قرار گيرد... تا آنكه فرمايد: چگونه مؤمن ميتواند به حقيقت و درستي ائمه اطهار (عليهم السلام) كه از آن بزرگواران متواترا نزديك دويست حديث درباره رجعت روايت گرديده است - شك داشته باشد، رواياتي كه چهل و اندي نفر از بزرگان مورد اعتماد و دانشمندان مشهور، در بيش از پنجاه تاليف خود آوردهاند، بزرگاني مانند ثقةالاسلام كليني، محمد بن بابويه صدوق، شيخ ابو جعفر طوسي، سيد مرتضي، نجاشي و كشي، عياشي، علي بن ابراهيم، سُليم هلالي، شيخ مفيد، كراجُكي، نعماني، صفار، سهدبن عبدالله، ابن قولويه، علي بن عبدالحميد، سيد ابن طاووس، مولف التنزيل و التحريف، ابوالفضل طَبرسي، ابراهيم بن محمد ثقفي، محمد بن عباس بن مروان، (احمد بن محمد) برقي، ابن شهر آشوب، حسن بن سليمان، قطب راوندي، علامه حلي، سيد بهاالدين علي بن عبدالكريم، احمد بن داوود بن سعيد، حسين بن علي بن ابي حمزه، فضل بن شاذان، شيخ شهيد محمد بن مكي، حسين بن حمدان، حسن بن محمد بن جمهور عمي مولف كتاب الواحد، حسن بن محبوب، جعفربن محمد بن مالك كوفي، طهربن عبدا، شاذان بن جبرئيل، صاحب كتاب فضائل، مولف كتاب العتيق، مولف كتاب الخطب و ديگر مولفاني كه كتابهايشان نزد ما موجود است ولي به طور دقيق مولفان آنها را نميشناسيم و به همين دليل اخبار را به آنان نسبت نميدهيم، با اينكه در آن كتب برخي از آن اخبار موجود ميباشد.
اگر مسالهاي مانند موضوع رجعت -با اينهمه نقل بزرگان شيعه نسل اندر نسل - متواتر نباشد، پس در چه موضوعي ميتوان ادعاي تواتر نمود؟ گمان من بر آن است كه شك كننده در مسائلي مانند رجعت، در واقع شك كننده در پيشوايان دين است، چون نميتواند انديشههاي غير ديني خود را در ميان مومنان اظهار بدارد. پس از اين طريق با حيله گري به القا اينگونه امور - كه باعث حيرت عقول مستضعفان گرديده تشكيكات ملحدان را تشديد مينمايد - ميپردازد، غافل از آنكه: (يريدون ليطفووا نورالله بافواهم و الله متم نوره و لو كره المشركون) برآنند كه نور خدا را با دهانهاي خويش خاموش نمايند ولي خدا نور خود را تمام مينمايد، حتي اگر مشركان كراهت داشته باشند.
در اينجا براي مزيد تاكيد و محكم كاري، اضافه بر آنچه سابقاً نقل نموديم، اسامي افرادي ديگر را كه به بيان اين مطلب پرداخته و تاليف اثري مستقل نمودهاند و يا با دشمنان اين اعتقاد به جنگ برخاستهاند ميآوريم و خدا توفيق دهنده است. از ان جملهاند: احمد بن داوود بن سعيد جرجاني كه شيخ طوسي در كتاب فهرست خود از وي نام برده است. وي داراي كتاب المتع و الرجعه است. و نيز، حسن بن ابي حمزه بطائني كه نجاشي در زمره كتابهاي وي كتاب الرجع را نام ميبرد. و نيز، فضل بن شاذان نيشابوري كه شيخ طوسي در كتاب فهرست و نجاشي گويند: وي داراي كتابي در مورد اثبات رجعت است. و نيز، محمد بن علي بن بابويه معروف به صدوق كه عياشي از جمله آثار وي كتاب الرجعه را نام ميبرند. و نيز، محمد بن مسعود عياشي كه شيخ (در رجال) و نجاشي در فهرست، از كتاب وي در رجعت، نام مي برند... اعتذار در پايان از درگاه خداي تعالي و پيامبرش و ائمه طاهرين (عليهم السلام) و خصوصاً مولايمان، نگاه داشته خداوند بر زمين و حجت الاهي بر بندگان حضرت امام حجة بن الحسن المهدي (ع)، از هر نوع قصور يا تقصير و خطاي غير عمدي يا سهو بدون قصد - كه در تاويل برخي احاديث رخ داده است پوزش ميخواهم.
تمام اميد و آرزويم آن است كه اين تلاش اندك و خدمت متواضعانهام، در درگاه حضرت احديت (جل جلاله) خدائي كه اندك را ميپذيرد و از گناهان بزرگ در ميگذرد - مورد قبول قرار گيرد. همچنين اميدوارم كه از اين طريق، رضايت پيامبر اكرم و ائمه بزرگوار (سلام الله عليهم) را حاصل كرده باشم. در اينجا بايد از خواننده محترم - كه به همراه من ساعاتي را در پيشگاه مولايمان صاحب الزمان (ع) گذرانيد - وداع كنم. (در اين ساعات) گويي با روزگاراني بوديم كه بشارات و اخبار رسول اعظم (ص) و ائمه طاهرين (عليهم السلام) بيان و با سالياني كه از تولد مولايمان امام عصر شروع ميشد و سالياني كه آن بزرگوار در سايه پدر عظيم الشانشان امام حسن عسكري (ع) زيستند و نيز غيبت صغري و اتفاقاتش و غيبت كبري و برخي از حوادثش. گفتي كه سال ظهور را درك كرده و علائم حتمي و غير حتمي ظهور را شاهد بودهايم و حتي ظهور و قيام و نهضت مباركش را و برخي از اقدامات و كارهاي آن حضرت را در اجتماعات بشري ديدهايم. ديديم كه چگونه كائنات آسمان و زمين با وي هماهنگي و قواي مادي و معنوي به چه كيفيتي ياريش نمودند! چگونه بر مسند حكومت و رهبري تمامي بشر قرار گرفت و چگونه بر هر وجب زمين حكم راند!
در خاتمه...ضمن تاليف كتاب از صدها حديث - كه درباره وجود گرانقدر حضرت بقية الله در كتب مفصل حديثي آمده است - اطلاع يافتم ولي از ذكر آنها صرف نظر نمودم و اين نه از ان بابت بود كه در صحت آن احاديث شكي داشتم بلكه ضرورتي در ذكر آنها نميديدم، چرا كه برخي از آن آحاديث با احاديثي كه داراي سندي قوي بودند معارضه ميكردند و برخي از آنها پذيرفتنشان براي برخي از مردم دشوار و تحملش مشكل ميبود و معنايش جز با طرح مقدماتي طولاني روشن نميگرديد. از اين رو بهتر آن ديدم كه آن احاديث را ترك گويم و آنها را به كساني واگذارم كه در اين زمينه نگارش مفصل را در مد نظر دارند. از خداي تعالي خواهانم كه با توفيق دادنم بر آنچه موجب رضا و علاقه اوست بر من منت نهد. واخر دعوانا ان الحمد رب العالمين.
نظرات شما عزیزان: